یا مهدی(عج) ادرکنا.....
دارد از جاده صداي جرسي مي آيد!
"مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد!"
منجي ما به خداوند قسم آمدني ست!
يوسف گم شده ي اهل حرم آمدني ست!
ساحل چشم من از شوق به دريا زده است!
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است!
جمعه را سرمه كشيديم ،مگر برگردي!
با همان سيصد و فرسنگ نفر برگردي!
زندگي نيست ،ممات است تو را كم دارد!
ديدنت ارزش آواره شدن هم دارد!
از دل تنگ من ،آيا خبري هم داري؟
آشنا ،پشت سرت مختصري هم داري؟
منتي بر سر ما هم بگذاري ، بد نيست!
آه ،كم چشم به راهم بگذاري ،بد نيست!
به نظر ميرسد اين فاصله ها كم شدني ست!
غير ممكن تر از اين خواسته ها هم شدني ست!
نكند منتظر مردن مايي ،آقا؟
منتظرهات بميرند،ميايي آقا ؟؟؟؟.......
شب پا رفته است...
ظلمت آبستن شر بود، بشر را زایید
هور بیشعله بسر میزد و کیوان میسوخت
وهم میکاشت سواری که در ایوان میسوخت
شهر سیمرغ سترگی است که پوپک مرده است
کوچهها کوچ بزرگی است که کودک مرده است
خوب را سفسطهی دایم دونان بد کرد
کوچ را سدنهی بتخانه یونان سد کرد
ماسوا را به دم تیغ سوا میکردند
میشمردند جهان را و جدا میکردند
تو گلی بودی و خس ماند، دریغا انسان
اشرفی رفت و اخس ماند، دریغا انسان
چند پا بست دغایید و شقایید آخر؟
این شمایید و شمایید و شمایید آخر
ای شما سوقهی بازار! چه سودا کردید؟
سوقیان کهنه فروشند، چه پیدا کردید؟
عرضهی یوسف دین نیست، خلاف آوردید
ای کم از پیرزنان! لاف و کلاف آوردید
سوقیان خاج فروشند، شمایان حاجید
رشتهتان پنبه شد از جهل، عجب حلاّجید
پدرم گفت: چو گفتند نباید نشنود
شرحه شرحه است صدا در باد شاید نشنود
چیزی اینجاست، بلی هست... و چیزی کم داشت
پدرم پیر یلی بود، دلی خرّم داشت
کوره راه پدرم تا خود قائم میرفت
شاید ایمان پدر بود که دائم میرفت
با وی از عربدهی باد نمیترسیدم
که نه از زید و نه از زاد نمیترسیدم
خارها همراه او سوسن و سنبل بودند
اسبهای پدرم کرهی دلدل بودند
دشنه! در حضرت او دشنهگری کسبم بود
دشنهای داشت پدر، تشتهتر از اسبم بود
دشنهای داشت دودم، یکسره همراهش بود
ذوالفقار پدرم دشنهی کوتاهش بود
سالها پیش بدان سنی و صوفی میگشت
کربلا بود زمین، شامی و کوفی میگشت
آن دو دم را دم مرگش به دوتاری دادم
صبح فردا زرهاش را به ازاری دادم
اسبش اما نریان بود، به توسن میزد
جانب سنبله میدید، به سوسن میزد
زمره گفتند خصی نیست، به رازش بستم
نریان اسب پدر بود، به گازش بستم
رام شد رام، ولی اسب حرونتر خوشتر
حیف شد، راحله بی صبر و سکونتر خوشتر
حیف شد، ملعبه شد، رخش، شموسی بگذاشت
رام طفلان گذر ماند، عبوسی بگذاشت
مادیانهای عروساند، دلم میگیرد
جوجه مرغان خروساند، دلم میگیرد
میدمد ماه، دوتارم کو؟ دلتنگم باز
جوش طفلان حرون است به ره، لنگم باز
کارها رفت ز میراث پدر، مرد این است
اسب، این اسب خصی مانده به من، درد این است
جگرم داغ ملامت نیست، کسبم دشنه است
باز بینفت است فانوسم، اسبم تشنه است
اسب من باش که طفلان سرا میخندند
میگشایند تو را، باز تو را میبندند
محو سورند و سرورند به بازی طفلان
قبض و بسطی سره دارند مجازی طفلان
سگ ده را یله کردند، به کُشتیشان بین
قصد ایل و گله کردند، به پشتیشان بین
اسب من! چشمه عزیزی است که پس میگیرم
چارهگر دشنهی تیزی است که پس میگیرم
دخترند این یلهگان، ایل پسر هم دارد
ایلخی چون برسد، کرّهی نر هم دارد
زخم ما یاوگیان را به ادب خواهد کوفت
آن که شب پاست، دهل را به غضب خواهد کوفت
باد... این باد غریب است، غریب است این باد
روح دیو است، دروج است، فریب است این باد
استاد علی معلم
حکومت های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود
بود. در بین راه، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید. با نزدیک
شدن مرگ، الکساندر دریافت که چقدر پیروزی هایش، سپاه بزرگش، شمشیر
تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است. او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:
((من این دنیا را بزودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هایم را حتماً
انجام دهید)). فرمانده هان ارتش درحالی که اشک از گونه هایشان سرازیر شده بود موافقت
کردند که از آخرین خواسته های پادشاهشان اطاعت کنند. الکساندر گفت: ((اولین خواسته ام این
است که پزشکان من باید تابوتم را به تنهایی حمل کنند.))((ثانیاً، وقتی تابوتم دارد به قبر حمل می گردد،
مسیر منتهی به قبرستان باید با طلا، نقره و سنگ های قیمتی که در خزانه داری جمع آوری کرده ام پوشانده
شود. سومین و آخرین خواسته این است که هر دو دستم باید بیرون از تابوت آویزان باشد.)) مردمی که آنجا گرد
آمده بودند از خواسته های عجیب پادشاه تعجب کردند. اما هیچ کس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ی مورد علاقه
الکساندر دستش را بوسید و روی قلب خود گذاشت. ((پادشاها، به شما اطمینان می دهیم که همه ی خواسته هایتان اجرا
خواهد شد. اما بگویید چرا چنین خواسته های عجیبی دارید؟ در پاسخ به این پرسش، الکساندر نفس عمیقی کشید و گفت:
((من می خواهم دنیا را آکاه سازم از سه درسی که تازه یاد گرفته ام. می خواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمند
که هیچ دکتری نمی تواند هیچ کس را واقعاً شفا دهد. آن ها ضعیف هستند و نمی توانند انسانی را از چنگال های مرگ نجات دهند.
بنابراین، نگذارید مردم فکر کنند زندگی ابدی دارند. دومین خواسته ی درمورد ریختن طلا، نقره و جواهرات دیگر در مسیر راه به قبرستان،
این پیام را به مردم می رساند که حتی یک خرده طلا هم نمی توانم با خود ببرم. بگذارید مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض
است. و درباره ی سومین خواسته ام یعنی دستهایم بیرون از تابوت باشد، می خواهم مردم بدانند که من با دستان خالی به این دنیا آمده ام و با
دستان خالی این دنیا را ترک می کنم.))
آخرین گفتار الکساندر: ((بدنم را دفن کنید، هیچ مقبره ای برایم نسازید، دستانم را بگذارید بیرون باشد تااینکه دنیا بداند
شخصی که چیزهای خیلی زیادی بدست آورد هیچ چیزی در دستانش نداشت زمانی که داشت از دنیا می رفت.))برای مـــــــــادرانی که...
آهسته باز از بغل پلهها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
اما گرفته دور و برش هالهای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگی ما همه جا وول میخورد
هر کنج خانه صحنهای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم
هر روز میگذشت از این زیر پلهها
آهسته تا بهم نزند خواب ما
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه میرود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصلهدار
او فکر بچههاست
هر جا شده هویج هم امروز میخرد
بیچاره پیرزن همه برف است کوچهها
…
کفگیر بیصدا
دارد برای ناخوش خود آش میپزد
ا و مرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:
این حرفها برای تو مادر نمیشود.
پس این که بود؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد،
در نصفههای شب.
یک خواب سهمناک و پریدم بحال تب
نزدیکهای صبح
او باز زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا،
راز و نیاز داشت
نه، او نمرده است.
…
او پنج سال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ
تنها مریضخانه، به امید دیگران
یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.
در راه قم به هر چه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم به حال من از دور میگریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم به سوره یاسین من چکید
مادر به خاک رفت.
...
این هم پسر، که بدرقهاش میکند به گور
یک قطره اشک مزد همه زجرهای او
اما خلاص میشود از سرنوشت من
مادر بخواب، خوش
منزل مبارکت.
آینده بود و قصه بی مادری من
نا گاه ضجهای که به هم زد سکوت مرگ
من میدویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر به ناله برآورده از مغاک
خود را به ضعف از پی من باز میکشید
دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز:
از من جدا مشو.
میآمدم و کله من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب میکنند
پیچیده صحنههای زمین و زمان به هم
خاموش و خوفناک همه میگریختند
میگشت آسمان که بکوبد به مغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ماشین غریو باد
یک ناله ضعیف هم از پی دوان دوان
میآمد و به مغز من آهسته میخلید:
تنها شدی پسر.
باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود:
بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟
تنها نمیگذارمت ای بینوا پسر
میخواستم به خنده درآیم به اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم
کی میدونه کنج خونه دل من واست کبابه
کی تونه حس کنه درد تیغو روی بدن
کی میفهمه دردشو وقتی که دستاتو زدن
کی شنید اون شب صدای ترک قلب شکستتو عزیزم؟
بخدا شرمم میاد که پشت پاتون آب بریزم
کی میبینه روسیاهی آبو وقتی زلاله؟
داره حسرت میکشه بیاد کنارتون...محاله
کی میفهمه دیدن سر داداش رو نیزه سخته...
همه ساده میگذرن ازش میگن این دست بخته...
اما دست بخت بهونه اس اینا کار اون یزیده
کار اون شمری که بعد کشتنت رنگش پریده
کی شنید و کی دید اون شب اشک و زاری ربابو؟
کی می دونه اشک مادر از همه میگیره تابو
علی شیر میخواست شب و قبل و رباب ولی نداره
حالا شیر داره ولی رباب دیگه علی نداره...
توی برزخ میدونی مسلمون از چی میشه عاجز؟
وقتی که زیر گلوی علی اصغر میبینه یه خطر قرمز
آره جای زخم کربلا روی گلوش نشسته
علی میدونه دل باباش تو کربلا شکسته
کی میدونه آسمون و ای زین کجاس حسین؟
آره هیچکس نمیدونه چیه بین الحرمین
من میگم دوتا ضریحه اما نیستش بخدا
اونا دوتا مرواریدن که شدن از هم جدا
بخدا نمیدونم که چی گذشت اون شب به زینب
چی کشید که بعد از اون کارش فقط شد غصه و تب
کی میتونه بگه اندازه ی شرمندگی آب فراتو
که ت عشورا گرفت از اهل بیتمون حیاتو
حالا باز شد آقا جون آب فرات بیا ببین
واسه ی یزید نموند راه نجات بیا ببین
غم و داغ کربلا و تنها زینب می دونه
غصهی یتیمی رو دل پر از تب میدونه
پس ببخش حرفامونو عجز مارو به دل نگیر
کربلا با اسیراش قلب منم کرده اسیر
حتماً بخوینن...و به قدرت خالق ایمان بیارین
يك بيوشيميست آمريكايی، مصری الاصل ويك محقق مسلمان، به نام دكتر رشاد خليفه در ژانويه سال ۱۹۷۴نشان داد تمامی متن قرآن از يک نظم شگفت انگيز رياضی تبعيت می کند. مبنای اين سيستم رياضی عدد ۱۹ است.
رمزهاي اعجاز آميز قرآن مختصراً از اين قرارند :
1- اولين آيه قرآن « بسم الله الرحمن الرحيم »
داراي 19 حرف عربي است.
2- قرآن مجيد از 114 سوره تشكيل شده است و اين عدد
به 19 قسمت است. (114= 6 × 19).
3- اولين سوره اي كه نازل شده است سوره علق
(شماره 96) نوزدهمين سوره از آخر قرآن است.
4- سوره علق 19 آيه دارد.
5- سوره علق 285 حرف (285= 15× 19) دارد.
6- اولين باركه جبرئيل امين با قرآن فرود آمد 5 آيه اولي
سوره علق را آورد كه شامل 19 كلمه است.
7- اين 19 كلمه ، 76 حرف (76= 4× 19) دارد كه
به تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحيم است.
8- دومين باري كه جبرئيل امين فرود آمد 9 آيه اولي
سوره قلم (شماره 68) را آورده كه شامل 38 كلمه است.
( 38=2 × 19) .
9- سومين باركه جبرئيل امين فرود آمد 10 آيه اولي
سوره مزمل (شماره 73) را آورد كه شامل 57 كلمه است.
( 57= 3 × 19).
10- چهارمين باركه جبرئيل فرود آمد 30 آيه اولي
سوره مدثر (شماره 74) را آورد كه آخرين آيه آن
« بر آن دوزخ 19 فرشته موكل اند» مي باشد. (آيه 30) .
11- پنجمين بار كه جبرئيل فرود آمد اولين سوره كامل
« فاتحه الكتاب» را آورد كه با اولين جمله قرآن
بسم الله الرحمن الرحيم (19 حرف)
آغاز مي شود. اين بيانيه 19حرفي بلا فاصله
بعد از نزول آيه « برآن دوزخ 19 فرشته موكل اند» نازل شد.
اين مراتب گواهي ارتباط عاري از شبهه آيه 30
سوره مدثر(عدد 19) و اولين جمله قرآن
«بسم الله الرحمن الرحيم» (عدد 19)
با سيستم اعداي اعجاز آميز است كه
بر عدد 19 بنا نهاده شده است.
12- آفريننده ذوالجلال و عظيم الشأن با آيه 31
سوره مدثر به ما ياد مي دهد كه چرا
عدد 19 را انتخاب كرده است.
پنج دليل زير را بيان مي فرمايد :
الف) بي ايمانان را آشفته سازد.
ب) به خوبان يهود و نصارا اطمينان دهد قرآن آسماني است.
ج) ايمان مومنان تقويت نمايد.
د) تا هر گونه اثر شك و ترديد را از دل مسلمانان و
خوبان يهويت و مسيحيت بزدايد.
ه) تا منافقين و كفار را كه سيستم اعدادي قرآن را
قبول ندارند رسوا سازد.
13- خداوند به مامي آموزدكه اين نظم اعدادي قرآن
تذكري به تمام جهانيان است (آيه 31 سوره مدثر)
ويكي از معجزات عظيم قرآن است(آيه 35).
14- هركلمه از جمله آغازيه قرآن بسم الله الرحمن الرحيم
در تمام قرآن به نحوي تكرار شده كه به
عدد 19 قابل تقسيم است، بدين ترتيب كه
كلمه “ اسم “ 19بار
كلمه “ الله “ 2698بار( 2698=42 *19)،
كلمه “ الرحمن “ 57 بار ( 57=3*19)
وكلمه “ الرحيم “ 114بار ( 114= 6*19)ديده مي شود.
15 - قرآن 114سوره دارد كه هر كدام از سوره ها
با آيه افتتاحيه “ بسم الله الرحمن الرحيم “ آغاز مي شود
بجز سوره توبه (شماره 9) كه بدون آيه افتتاحيه است،
لذا آيه “ بسم الله الرحمن الرحيم“ در ابتداي سوره ها
113 بار تكرار شده است. چون اين رقم به 19
قابل قسمت نيست وسيستم اعدادي قرآن آسماني
ساخته پروردگار بايد كامل باشد يكصد و چهاردهمين آيه
بسم الله را در سوره النمل كه دو بسم الله دارد (شماره 27)
(آيه افتتاحيه وآيه 30 )بنابراين قرآن مجيد
114 بسم الله دارد.
16- همانطور كه در بالا اشاره شد سوره توبه فاقد آيه
افتتاحيه بسم الله است. هر گاه از سوره توبه شروع كرده
آن را سوره شماره يك وسوره يونس را سوره شماره دو
فرض نموده وبه همين ترتيب جلو برويم، ملاحظه مي شود
كه سوره النمل نوزدهمين سوره است (سوره 27)
كه بسم الله تكميلي را دارد. از اين نظم نتيجه مي گيريم
كه قرآني كه اكنون در دست ماست با قرآن زمان پيامبر
از لحاظ ترتيب سوره ها يكي است.
17- تعداد كلمات موجود بين دو آيه بسم الله
سوره النمل 342=18*19 مي باشد.
18- قرآن مجيد شامل اعداد بي شماري است. مثلاً :
ما موسي را براي چهل شب احضار كرديم،
ما هفت آسمان را آفريديم.
شمار اين اعداد در تمام قرآن 285=15*19 مي باشد.
19- اگر اعداد 285 فوق را با هم جمع كنيم، حاصل جمع
174591=9189*19 خواهد بود .
20- حتي اگر اعداد تكراري را از عدد فوق حذف نماييم
حاصل جمع 162146 =8534 *19 خواهد بود.
21- يكی از اعجاز قرآن مجيد اين است كه29 سوره با
حروف رمزي شروع مي شود كه معني ظاهري ندارند،
اين علامات در هيچ كتاب ديگري و در هيچ جايي ديده
نمي شوند. اين حروف در ابتداي سوره هاي قرآن
بخش مهمي از طرح
اعدادي اعجاز آميز مي باشد كه بر عدد 19بنا شده است.
اولين نشانه اين ارتباط اين است كه29 سوره از قرآن
با اين علامات شروع مي شود. تعداد حروف الفبا دراين رموز 14و
تعداد خود رمزها نيز 14مي باشد.
هرگاه تعداد سوره ها(29) وحروف الفبا (14) را
باتعدادرمزها (14)جمع كنيم،
حاصل جمع 57=3*19خواهد بود.
22- خداوند توانا به ما ياد مي دهدكه در هشت سوره
سوره هاي شماره(31, 10،12،13،15،26،27،2)
دو آيه اول كه با اين رموز آغاز مي شوند
حاوي و حامل معجزه قرآن هستند،
بايد توجه داشت كه قرآن كلمه “ آيه “ را
به معني معجزه به كار برده است.
بايد كلمه آيه داراي معاني متعددي باشد كه يكي از آن ها
معجزه است و نيز بايد دانست كه خود كلمه معجزه
در هيچ جاي قرآن به كاربرده نشده است بدين جهت قرآن
مناسب تفسير نسل هاي گوناگون بشريت است. مثلاً نسل هاي
قبلي (پيش از كشف اهميت حروف رمزي قرآن) كلمه آيه رادر اين
هشت سوره ،آيه نيم بيتي مي پنداشتند، ولي نسل هاي بعدي كه ازاهميت اين رموزبا خبر شدند آيه را به معني معجزه تفسير
كرده اند. به كار بردن كلمات چند معنايي و مناسب براي همه
نسل هاي بشر در زمان هاي گوناگون خود
يكي از معجزات قرآن است.
23- سوره قاف(شماره 50) كه با حرف ق
شروع مي شود شامل 57( 57= 3 *19)
حروف ق است.
24- سوره ديگري در قرآن حروف ق را در علامت رمزي خود
دارد، سوره شورا (شماره 42) كه اگر حروف ق را در اين
سوره شمارش نمائيم، ملاحظه خواهيم كرد كه حرف ق
57 =3 * 19 بار تكرار شده است.
25- بدين ترتيب در مي يابيم كه دو سوره قرآني فوق الذكر
(شماره 50 و42) به اندازه همديگر (57،57)
شامل حرف ق هستند كه
مجموع آن دو با تعداد سوره هاي قرآن(114) برابر است.
چون سوره ق بدين نحو آغاز مي شود : “ق و القرآن المجيد“
تصور حرف ق به معني قرآن مجيد مي نمايد
و 114 ق مذكور گواه 114 سوره هاي قرآن است.
اين احتساب اعداد آشكار و گويا، مدلل مي دارد كه 114
سوره قرآن، تمام قرآن را تشكيل مي دهند و
چيزي جز قرآن نيستند.
26- آمار نشان مي دهد كه فقط اين دو سوره كه با
حرف ق آغاز مي شوند، داراي تعداد معيني ق (57 مورد)
هستند، گوئي خداوند توانا مي خواهد با اشاره و كنايه
بفرمايد كه خودش تنها از تعداد حروف الفبا
در سوره هاي قرآن با خبر است.
27- يك نمونه در آيه 13 از سوره ق مدلل مي دارد كه
هر كلمه و در حقيقت هر حروف در قرآن مجيد
به دستور الهي و طبق يك سيستم اعدادي بخصوصي كه
بيرون از قدرت بشر است گنجانيده شده است.
اين آيه مي فرمايد “عاد ، فرعون و اخوان لوط “ در تمام قرآن
مردمي كه لوط را نپذيرفتند، قوم ناميده مي شوند.
خواننده بلافاصله متوجه مي شود كه اگر به جاي « اخوان »
در سوره ق كلمه « قوم » به كار برده مي شد
چه اتفاقي مي افتاد. در اين صورت ذكر كلمه قوم بجاي اخوان،
حرف « ق» در اين سوره 58 بار تكرار مي شد و
عدد 58 به 19 قابل قسمت نيست و لذا
با تعداد 57 «ق» كه در سوره شورا مطابقت نمي كرد و
جمع آن دو با تعداد سوره هاي قرآن برابرنمي شد، بدين معني كه با جايگزين كردن يك كلمه به جاي ديگري نظم قرآن از بين مي رود.
28- تنها سوره اي كه با حرف « ن » آغاز مي شود،
سوره قلم است ( شماره 6 ) اين سوره 133« ن »
دارد كه به 19 قابل قسمت است ( 133= 7×19).
29- سه سوره اعراف (شماره 7 ) مريم ( شماره 19 )
و ص ( شماره 38) كه با حروف« ص» شروع مي شوند،
جمعاً 152 حرف « ص » دارند (152= 8×19).
30- در سوره طه (شماره 20 ) جمع تعداد حروف « ط » و
« هـ» 344 مي باشد (344= 18 × 19) .
31- در سوره « يس » تعداد حروف « ي » و « س»
285 مي باشد (285= 15×19).
32- در هفت سوره 40 تا 46 كه با رمز« حم» شروع مي شوند،
تكرار حروف 2166 مي باشد (2166=14*19)
بنابراين تمام حروف اختصاري كه در ابتداي سوره هاي قرآن
قرار دارند. بدون استثناء در روش اعددي اعجاز آميز قرآن
شركت دارند.
33- در سوره هاي شماره 2و3و7و13و19و30و31و32 كه
با رمز « الم » شروع مي شوند تعداد حروف الف ، لام ، ميم
جمعاً 26676 مورد و قابل قسمت به 19 مي باشند
(26676= 1404*19).
34- در سوره هاي 20و26و27و28و36و42 كه با رمز « طس »
يا يكي از دو حرف مزبور (ط ، س) آغاز مي شوند
تعداد دو حرف « ط » و «س» 494 مورد مي باشد
(494= 26*19).
35- در سوره هاي 10و11و12و14و15 كه با رمز « الر»
آغاز مي شوند تعدا الف ، لام ، راء به اضافه تعداد ( راء )
تنها در سوره سيزدهم 9709 مورد است كه
اين عدد قابل قسمت بر عدد 19 مي باشد
(9709=511*19).
36- در سوره هايي كه با رمز يكي از حروف “ط“ “س“ و “م“
آغاز مي شوند، تعداد حروف طاء و سين و ميم
9177 مورد مي باشد ( 9177= 438*19).
37- در سوره رعد ( شماره 13 ) كه با حرف رمزي “المر“
آغاز مي شود، تعداد حروف (الف ، لام ، ميم، را )
1501 مورد مي باشد ( 1501= 79*19).
38- در سوره اعراف (شماره 7) كه با حروف رمزي “المص“
شروع مي گردد تعداد وقوع “الف“ 2572 مورد ،
حرف “لام“ 1523 مورد، حرف “ميم“ 165 و حرف “ص“ 98 مورد
كه جمعاً عدد 5358 به دست مي آيد
( 5358= 282*19).
39- در سوره مريم (شماره 19) كه با حروف “كهيعص“
شروع مي شود، تعداد حروف( كاف ، ها ، يا ، عين ، صاد)
798 مورد مي باشد ( 798= 42*19).
40- در سوره شورا (شماره 42) كه با حروف “ حم عسق“
شروع مي شود، تعداد حروف( حا ، ميم ، عين، سين ، قاف )
570 مورد مي باشد( 570=30*19).
41- در سيزده سوره اي كه حرف “الف“ در لغت رمزي آن ها است
سوره هاي شماره
2 ، 3 ، 7 ، 10 ، 11 ، 12 ، 13 ، 14، ۱۵ ،29 ، 30 ، 31 ، 32
جمع الف هاي موجود 17499 مورد می باشد
(17499=921*19).
42- در سيزده سوره فوق الذكر جمع حروف “لام“ 1870
مورد مي باشد(1870=620*19).
43- در هفده سوره اي كه حروف “ميم“ در لغت رمزي آن ها ست
(سوره هاي شماره 2 ، 3 ، 7 ، 13 ،32 ، 26 ، 28 ،
29 ، 31 ،30 ، 40 ، 41 ، 42 ، 43 ، 44 ، 45 ،46 )
جمع حروف “ميم“ 8683 مورد مي باشد (8683=457*19).
درتاريخ ، كتابي سراغ نداريم كه مانند قرآن طبق يك
سيستم عددي تنظيم شده باشد بر اين حقيقت علاوه بر
43 بند پيشين،
موارد زير نيز گواه صادقي است:
الف: كلمه “الله“ 2698 مرتبه در قرآن تكرار شده
كه مضربي از عدد 19 است ( 2698= 142 * 19 )
و تعداد حروف “بسم الله الرحمن الرحيم“
نيز 19 مورد مي باشد.
مسئله جالب اين كه در سوره اخلاص
بعد از “قل هو الله احد “
جمله “ الله الصمد“ آمده
در صورتي كه اگر “هو الصمد“ مي آمد، ظاهراً
جمله صحيح تر بود. از نظر دستور زباني
بايد “هو“ مي آمد اما با اين حال “الله“ آمده است،
اگر به جاي “الله“ “هو“ مي آمد ، سيستم رياضي قرآن
بهم مي ريخت و اين مسئله شباهت زيادي
دارد به همان “اخوان“ و “قوم“ در سوره “ق“.
ب: مورد جالب ديگر در سوره مريم حروف مقطعه كهيعص
مي باشد كه به صورت حروف آغازين آمده است،
اين حروف در سوره مريم، به صورت جداگانه، با اين تعداد
به كار رفته اند:
حرف “ك“ 137مرتبه،
حرف “ه“ 168 مرتبه،
حرف “ي“ 345 مرتبه،
حرف “ع“ 122 مرتبه،
حرف “ص“ 26 مرتبه.
جمع اين ارقام به اين صورت است:
345+ 168+137+122+26= 897
كه مضرب عدد 19 مي باشد. ( 897= 42*19)
يعني مجموع تكرار حروف پنج گانه (ك، ه ، ي ، ع ، ص)
سوره مريم (سوره شماره 19)
علاوه بر آنكه برعدد 19(تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحيم)
قابل تقسيم است، بر عدد 14(كه تعداد حروف مقطعه است)
نيز قابل تقسيم مي باشد
(798=57*14).
پ: درقرآن بعضي از كلمات با كلمه هاي ديگركه
از نظر معني با هم تناسب دارند
يكسان به كاررفته اند. مثلاً :
1- كلمه “حيوه“ 145 بار با مشتقات آن در قرآن
به كار رفته است و به همان تعداد (145 بار)
كلمه “موت“ يا مرگ با مشتقاتش به كار رفته است.
2- كلمه “دنيا “ 115 بار و كلمه “آخرت“ هم
115 بار به كار رفته است.
3- كلمه “ملائكه“ 88 بار در قرآن آمده است و
كلمه“شياطين“ نيز به همان تعداد88 بار
به كار برده شده اند.
4-“حر“ يعني گرما 40 بار و كلمه “ برد“ يعني سرما
نيز 40 بار به كار برده شده اند.
5- كلمه “مصائب“ 75 بار و كلمه “شكر“ نيز 75 بار.
6- كلمه “زكات“ 32 بار و كلمه “بركات“ نيز 32 بار .
7- كلمه “عقل“ ومشتقات آن 49 بار و كلمه “نور“
نيز با مشتقاتش 49 بار .
8- كلمه “يوم “ به معني روز و “شهر“ به معني ماه
در قرآن به ترتيب 365 بار و 12 بار به كار رفته اند.
9- كلمه “رجل“ به معني مرد 24 بار و كلمه “امرأه “
به معني زن نيز 24 بار در قرآن به كار رفته اند.
10- كلمه “امام“ بصورت مفرد و جمع 12 بار در قرآن آمده است.
آيا اين ها تصادفي است؟
نتيجه:
1- يك مؤلف هر قدر هم كه توانا باشد هر گز نمي تواند د رذهن
خود حروف و اعدادي به اندازه معين بگيرد سپس از آن ها مقالات و
يا كتابي بنويسد كه همچون قرآن حتي شماره ها و حروف و كلمات آن
نيز به اندازه و شمرده شده درآيد. مثلاً حروف مقطعه “الم“ به ترتيب “الف“ بعد “ لام“ و سپس “ميم“ از ديگرحروف در سوره هاي مربوطه بيشتراست.
از طرف ديگر تعداد حروف مقطعه 14 حرف می باشد يعني درست نصف تعداد حروف الفباي عربي. اگر مشاهده كرديم انساني در مدت 23 سال با آن همه گرفتاري، سخناني آورد كه نه تنها مضامين آن ها حساب شده و
از نظر لفظ و معني و محتوا در عالي ترين صورت ممكن بود، بلكه از
نسبت رياضي و عددي حروف چنان دقيق و حساب شده بود كه نسبت
هر يك از حروف الفبا در هريك از سخنان او يك نسبت دقيق رياضي دارد،
آيا به این نتیجه نمی رسیم كه كلام او از علم بي پايان پروردگار
سرچشمه گرفته است؟
2- تمام محاسبات فوق در صورتي صحيح خواهد بود
كه به رسم الخط اصلي و قديمي قرآن حفظ شود و به آن دست نزنيم.
مثلاً اسحق و زكوه و صلوه را به همين صورت بنويسيم نه به صورت اسحاق و زكات و صلاه. در غير اين صورت محاسبات ما بهم خواهد ريخت.
3- عدم تحريف قرآن. در قرآن مجيد حتي كلمه و حرفي كم و زياد نشده و الا بطور مسلم محاسبات كنوني روي قرآن فعلي صحيح در نمي آمد و كلمات و حروف حساب شده نظام كنوني حروف قرآن را به كلي به هم مي ريخت. پس اين نشانه ديگري بر عدم كوچك ترين تحريف در قرآن مجيد است.
حال فرموده پيامبر اسلام را ياد آوري مي كنم كه فرمود:
«عجائب و شگفتي هاي قرآن پايان ناپذيراست و قرآن ظاهرش
خوشايند و باطنش عميق است.
عجائبش را نمي توان شمرد و غرائبش هرگز كهنه نشود
مؤمن هرگاه قرآن بخواند بوي عطر مانندي
از دهانش خارج شود.»
و خدایی که در این نزدیکی ست...
کمی تنها
کمی بی کس
کمی از یادها رفته
خدا هم ترک ما کرده
خدا دیگر کجا رفته !!!
نمیدانم مرا آیا گناهی هست؟
که شایدهم به جرم آن غریبی وجدایی هست؟
مرا این گونه باور کن....
به دعاهاتون محتاجه...
باور کنین اصلاْقصد بالای منبر رفتن نداریم...
بلکه از این کار مدتی هم فراری بودیم...فقط میخوایم با شما در باره ی خدا مون صحبت کنیم...
فقط نظرای خودمونو بگیم...تا به یه نتیجه ی معقول برسیم...
راستش خسته شدیم از بس سر کوفت جوونی کردنیا مونو خوردیم و وعده ی جهنم رفتن گرفتیم
اگه ما جهنمی ایم خب پس شمر و یزید کجایین؟!!!!!!!!!
میخوایم خودمون بگیم چقد گناهکاریم...همش میگن جوونا پاکن ...معصومن...
پس چرا هر کاری میکنیم به یه کفاره ختم میشه...
با ما باشین و نظرتونو بگین...
قربون همه تون.بابای